پست 32
ديروز رفتيم بهداشت واسه كنترل 7 ماهگي...مثه هميشه غر زدن سرماينبار گفتن چرا اينقدر دير اومدي؟آخه من ساعت 1 كه اومدم پاس شير شما رو از خونه ي ماماني برداشتم و رفتم اونجا...خلاصه منم جوابشونو دادم...اونم مجبور شد كارشو بكنه و كمتر منت بزاره! وزنت 300 گرم توي يك ماه و چند روز ،زياد شده بود كه خوب بود ولي قدت نميدونم چرا رشدي نداشته!با اينكه ويتامين و آهنتو هر روز ميخوري! حالا بايد ببرمت دكتر...هم واسه ي اين موضوع هم اينكه آزمايش كم خوني كه بهداشت گفت ازت بگيريم...و هم آزمايش مدفوعي كه دكترت برات نوشت و گفت چند وقت بعد بايد ازمايششو تكرار كني...خدا كنه هميشه سالم باشي و هيچ مشكلي نداشته باشي...
ديشب خونه ي همكار بابا رفتيم به مناسبت تولد ني ني جديد كه البته سومين بچشه!چهار ماهش شده بود و همكارا تازه يادشون افتاده بود برن و كادو بدن!البته سر تولد شماهم همينقدر دير اومدن خونمون!همون اول كار هم پي پي كرديمنم به سرعت نور عوضت كردم...جالبش اينجاست كه پوشك واست فراموش كرده بودم ببرم ولي از شانس بسته پوشك بزرگي كه قرار بود صبح خونه ماماني تحويل بديم داخل ماشين بود...سه سوته به بابايي اشاره كردم و ديگه رديف شد!
يكي از عادتهاتو بزار برات بگم: اينكه توي جمع شير نمي خوري!يعني شير منو نمي خوري!واسه ي همين برات شيرخشك ميبرم...بعدش بقيه فكر ميكنن كه شما شيرخشكي هستي!بعد من توضيح ميدم كه قضيه چيه!