امير عليامير علي، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

امير علي نفس مامان و بابا

پست 32

1392/5/30 8:54
نویسنده : مامان
330 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز رفتيم بهداشت واسه كنترل 7 ماهگي...مثه هميشه غر زدن سرمعصبانیاينبار گفتن چرا اينقدر دير اومدي؟آخه من ساعت 1 كه اومدم پاس شير شما رو از خونه ي ماماني برداشتم و رفتم اونجا...خلاصه منم جوابشونو دادم...اونم مجبور شد كارشو بكنه و كمتر منت بزاره!قهر وزنت 300 گرم توي يك ماه و چند روز ،زياد شده بود كه خوب بود ولي قدت نميدونم چرا رشدي نداشته!نگرانبا اينكه ويتامين و آهنتو هر روز ميخوري! حالا بايد ببرمت دكتر...هم واسه ي اين موضوع هم اينكه آزمايش كم خوني كه بهداشت گفت ازت بگيريم...و هم آزمايش مدفوعي كه دكترت برات نوشت و گفت چند وقت بعد بايد ازمايششو تكرار كني...خدا كنه هميشه سالم باشي و هيچ مشكلي نداشته باشي...

ديشب خونه ي همكار بابا رفتيم به مناسبت تولد ني ني جديد كه البته سومين بچشه!چهار ماهش شده بود و همكارا تازه يادشون افتاده بود برن و كادو بدن!نیشخندالبته سر تولد شماهم همينقدر دير اومدن خونمون!نیشخندهمون اول كار هم پي پي كرديابرومنم به سرعت نور عوضت كردم...جالبش اينجاست كه پوشك واست فراموش كرده بودم ببرم ولي از شانس بسته پوشك بزرگي كه قرار بود صبح خونه ماماني تحويل بديم داخل ماشين بود...سه سوته به بابايي اشاره كردم و ديگه رديف شد!نیشخند

يكي از عادتهاتو بزار برات بگم: اينكه توي جمع شير نمي خوري!يعني شير منو نمي خوري!منتظرواسه ي همين برات شيرخشك ميبرم...بعدش بقيه فكر ميكنن كه شما شيرخشكي هستي!بعد من توضيح ميدم كه قضيه چيه! اوه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان تنها
30 مرداد 92 10:57
هزار ماشاا.... به این پسر بلا
امیرعلی جووون واسه مامان تنها دعا کن عزیزم . قربون اون چهره ی پاک و معصومت بشم من . دوستت دارم .








چشم خاله...عزيزم اگه وبلاگ داري اينبار برام بنويس