پست 36 (اولين باي باي)
پست 36 (اولين باي باي) پسر گلم خيلي خيلي دوست دارمممممممم...در تاريخ 10 شهريور شب توي ماشين بوديم كه متوجه شدم داري باي باي ميكني... همين كه به بابايي گفتم شروع كردي با دست ديگت باي باي كردن!
واي عسلممم چقدر شيرين شدي....بعدش كلي بوسيدمت...توي خونه وقتي بهت ميگيم اميرعلي باي باي كن...زياد باي باي نميكني ولي همين كه بيرون ميريم انجامش ميدي...فدات بشم كه ميفهمي وقتي داري ميري بيرون بايد باي باي كني...
يكار ديگه هم ميكني...البته خيلي وقته...اول لباتو خيس ميكني...بعدم لب بالاييتو داخل دهنت ميبري و بعد باشدت ميدي بيرون...كه باعث ميشه صداي بوس بوجود بياد
....فدات بشم هر وقت بگيم اميرعلي بوس بفرست ...اينكارو ميكني البته اگه دوست داشته باشي...
بعدم اينكه خيلي باهات حال ميكنم پسري...اصلا خوشم مياد همونجوري كه دوست دارم بارت آوردم...تو دوست داري همش بشينم باهات بازي كنم...باهم جيغ و داد راه بندازيم...آخه كلي از سر و صدا خوشت مياد...وقتي مهموني ميريم اصلا اذيت نميكني بخاطر اينكه عاشق شلوغي هستي...اگه وقت داشته باشم و خسته نباشم...بدم نمياد كه بغلت كنم و بالاو پايين بندازمت...فشارت بدم...غلغلكت بدم و باهم ديگه بلند بلند بخنديم و جيغ و داد كنيم... يه مشكل داريم اونم اينكه خونمون آپارتمانيه و صدامون بيرون ميره و خوب نيست...همينجوريش هم شلوغ ترين همسايه ماييم!
بعدم بابات ميگه مثه دخترا اميرو جيغ جيغي بارنيار!
خونه ي ماماني كه ميريم ديگه واسه سرو صدا راحتيم چون هرچي هم داد بزنيم و بلند بخنديم صدامون بيرون نميره...ديروز ماماني ميگفت چيه خونه رو رو سرتون گذاشتين شما دو نفر؟!
