امير عليامير علي، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

امير علي نفس مامان و بابا

پست 14 (اولين غلت كامل و اولين سوپ)

1392/3/27 9:03
نویسنده : مامان
246 بازدید
اشتراک گذاری

امير عليه مامان...پسر گلم ديروز بلخره كامل غلت زدي...قبل از اين همش تا نصفه ميرفتي ولي نمي تونستي بچرخي ولي امروز ديگه كارو تموم كردي...آفرين پسر خوب ماماني...اينم عكس گل پسرم

بلخره اولين سوپتم درست كردم...هويج و ران مرغ و برنج رو گذاشتم خوب بپزه...بعد صافش كردم و با قاشق دادم ....با مزه خوردي ...فكر كنم حدود 10 قاشقي خوردي ...هنوزم ميل داشتي ولي از ترس اينكه مبادا دل درد بگيري ديگه بهت ندادم...چقدر هم خوشمزه شده بود...

راستي ديروز به ماشين اصلاح شونه زديم و موهاي پست سرتو يك دست كوتاه كرديم...يه قسمت بالاي گردنت موهاش زيادتر از جاهاي ديگه بود...توي ذوق ميزد...امشبم هم كه خونه ي ماماني دعوتيم گفتم موهاتو كوتاه كنم كه خوش تيپ تر از هميشه توي مهموني حاضر بشي...قربونت برم موقع اصلاح اصلا تكون نمي خوردي و سرتو ثابت نگه داشته بودي مثه آدم بزرگا(فداي مرد كوچولوم بشم)...به بابايي ميگم خوبه پسرمون از اون بچه هايي نيست كه از آرايشگاه ميترسن و نميزارن موهاشون كوتاه بشه...ولي بابايي گفت از كجا معلوم شايد بزرگتر كه بشه بترسه...

حمام هم كه ميري خوشم مياد گريه نميكني ...قبلا تو حموم ساكت بودي و با كمي ترس به اطراف نگاه ميكردي ولي حالا ترست هم ريخته ...دفعه ي آخري همش ميخنديدي و خوشحال بودي از آب بازي...

اين عكسي كه ديروز با بابا گرفتي كلاه كابويي بابا رو سرت گذاشتي...

توي روروئك كه ميزارمت بعضي وقتا همچين به اين قسمت روروئكت پيله ميشي و با جديت مي چرخونيش كه آدم هاج و واج مي مونه!!!لبخند

ديشب هم كه كلي با همديگه خنديديم ...تا ميگفتم لولو بياد و انگشتامو طرفت مياوردم كه غلغلكت بدم...غش ميكردي از خندهقهقهه

از عكسهات پوستر تبليغاتي ساختم...

دوست دارم پسرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)