پست 29
پسر گلم بعد از دو ماه واسه عيد فطر رفتيم خونه ي مامان بزرگ پدريت... اولش غريبگي ميكردي ولي از اونجايي كه اجتماعي هستي سر 10 دقيقه با همه خودموني ميشي ولي توي اون 10 دقيقه لب برميچيني و با چشمات منو دنبال ميكني...همه تعجب ميكردن از اينكه چقدر بزرگ شدي و كارهاي جديد يادگرفتي...ميگفتن قدت بلند شده و واسه خودت مردي شدي ماشالادو تا دندون دراوردي از پايين و دندون بالاييت هم همين روزاست كه دربياد...آخه لثه ات برآمده و سفيد شده...ياد گرفتي ميشيني ولي بايد هنوزم حواسمون بهت باشه تا نيفتي... ميخزي و خودتو به هرچيزي كه بخواي ميرسوني...اگه حوصله ي خزيدن نداشته باشي...دور خونه غلت ميزني... با روروئك به چه شيكي راه ميري و فضولي ميكني!!بعضي وقتا اينقده نازززززززز سرتو كج ميكني و خودتو لوس ميكني ولي هنوز موفق نشدم از اين صحنه عكس بگيرم...كشوهاي خونه رو باز ميكني...حرف ميزني....جيغ هاي خطرناك ميكشي...انگشتاي دستاتو تند تند باز و بسته ميكني...همش دوست داري بپري وقتي كسي بغلت ميكنه طوري كه دست طرف درد ميگيره!وقتي لباس بيروني ميپوشيم ميفهمي و بال بال ميزني كه بغلت كنيم و اگه تحويلت نگيريم گريه ميكني...كلا روابطت با مردها خيلي خوبه و توقع داري هر مردي كه ميبيني بغلت كنه و اگه بغلت نگيره اونقدر نگاش ميكني و واسش جيغ و داد ميكني كه شرمنده ميشه و مياد بغلت ميكنه...باهر دستت يه اسباب بازي جداگانه برميداري...هر روز غذاتو مي خوري...سوپ ميخوري...سرلاك...ولي قطره ويتامينتو به هزار مكافات بهت ميدم...خلاصه اينهمه تغيير كرده بودي در عرض دو ماه...
اينم عكس هاي جديدت پسر گلم...
اينم عكس هايي كه عمه ها ازت گرفتن...
اينجا واست تل زدن ...ببين شكل دخترا شدي...
اينجا عينك دختر عموت اسرا رو زدي...
اينجا هم داري يكي از سرگرمي هاتو كه ريز كردنه دستمال كاغذيه انجام ميدي...