پست 46
امروز يك ساعت اومدي اداره پيشم...ماماني و خاله رفته بودن دكتر ...نمي تونستن از شما نگهداري كنن...
خداروشكر گريه نكردي ...اصلا خيلي خوش بودي...همكرام هم خيلي ازت خوششون اومده بود...بغل يكي رفته بودي پيش من نميومدي...باهام باي باي ميكردي
روي ميزم كه نشسته بودي هر چي بهت ميدادم پرت ميكردي پايين منم گذاشتمت تو سبد اسناد!
اينم عكسي كه ازت گرفتن...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی