پست 60
تو این پست یه سری عکسای مختلف می خوام برات بذارم:
اینجا یه لحظه فقظ یه لحظه ازت غافل شدم خودت ببین چه بلایی سره دستمال مرطوبت آوردی!
البته از قبیل این کارا زیاد میکنی...
البته اینا که چیزی نیست...مدام کشوها رو خالی میکنی...منم پشت سرت روزی 100 بار میرم جمع میکنم...باید عکس بگیرم تا باورت بشه چقدر فضولی
آخرش یبار می خورمت ها....ببین اینجا دیگه تصمیم گرفتمت بپزمت...
ببین چقدر ترسیدی!
تصمیم گرفتی فرار کنی اما نتونستی...
نه مامان تو منو نمی خوری...خیالم از این بابت راحته
نگاش کن چه لمی داده!
اینجا یه روز صبحه قبل از اینکه از خونه بریم بیرون...
لباس پوشوندمت بیدار نشدی... خوابه خواب بودی...منم این کارو کردم باهات
و اینجا هم یه روز ظهر در راه برگشت از خونه ی مامانی به خونه ی خودمون (از سره کار دنبالت اومده بودم)
خسته ای و رفتی بغل بابا...آفتاب میزنه اخم کردی...