امير عليامير علي، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

امير علي نفس مامان و بابا

پست 65

1393/4/5 10:46
نویسنده : مامان
727 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب رفتیم عقد خاله عطیه (دوست مامان)...خیلی پسر خوب و ساکتی بودی و اصلا گریه و جیغ و داد و فضولی نکردی...از ظهر که اومدی خونه مچ دست چپت درد میکردغمگین...خونه مامانی دست به دست دایی بودی که یهو میفتی و دستت کشیده میشهغمگین... تا غروب دستتو با باند کشی بسته بودم...خیلی گریه میکردیخسته ...مخصوصا وقتی که می خواستی دستتو به زمین بگیری و بلند بشی درد مچت بیشتر میشد...واقعا راست میگن که کارها برعکسه! این همه روز اتفاقی برات نیفتاد و درست همون روزی که عقد دعوت بودیم اینقدر اذیت شدی...

الان زنگ زدم از مامانی اوضاع دستتو پرسیدم می خواستم بیارمت بیمارستان از دستت عکس بگیرم....که خداروشکر مثل اینکه خیلی کم درد میکنه و داری خوب میشیراضی...شکرت خدا

اینم چند تا عکس که دیشب ازت گرفتم...همه میگفتن چه خوشگل شدیبغل...البته همیشه خوشگلی ولی خوشگلتر شده بودیبوس

این عکس مربوط به دیروز بعد از ظهره...برای اولین بار بابا به درخواست خودت برات پفک خرید اونم بخاطر اینکه دستت درد میکرد و میخواست یجورایی آرومت کنه...چقدر بدم میاد پفک می خوری...ولی پفک خور شدنت تقصیر من نیستتعجب9 ماه بارداری و تا الان که یک سال و نیمت شده من بخاطر شما پفک تو خونه نیاوردم با اینکه خودمم پفک دوست دارم...بابایی علی و دایی پفک میخورن به شما هم تعارف میکننقهر ...شماهم ...بعله!عصبانی

اینم یه عکس هنری!خندونک باباجون می خواست برای پس زمینه گوشیش یه عکس خوشگل از شما بندازه منم از فرصت استفاده کردم شروع کردم به عکاسیراضی

داری به یه چیزی اشاره میکنی...

بازم پفک...و پسر پفک خور!

اینجا بغلت کردم باهم عکس بگیریم خیر سرم...شاکی...واقعا نمی دونم چرا با عکس دو نفره مشکل داری...پسر از خودراضی!!!سکوت

این عکس ها هم مال 2 روز پیشه...

 

پسندها (2)

نظرات (1)

ابجی سجا
5 تیر 93 11:34
خاله بفك كم خوني مياره اصلا خوب نيس واسه بجه هاا حتي بزركترا